رها رها ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

شازده امیر و رها بانو

شهر موشها

سلام گل پسر نازم: امشب با هم دیگه رفتیم سینما شهر موشها برنامه قدیمی که دوران کودکی ما از تلویزیون پخش میشد خیلی با حال بود به شما که خیلی مزه داد چند روزی بود که میخواستم ببرمت اما نمیشد امشب دیگه بابا محمد زحمت کشید رفت برامون بلیط گرفت از اونجایی که خیلی شلوغ بو یه سانس هم ۱۰تا۱۲ اضافه کردن من و تو خاله نیلو و بابا هم سانس آخر رفتیم خیلی دوست داشتم رها رو هم میبردیم اما متاسفانه رها حالش خوب نبود تب داشت گذاشتیمش پیش مامان نسرین و خودمون رفتیم . تو سینما خیلی لذت بردی وقتی همه دست میزدن تو هم دست میزدی الهی فدات بشم وقتی هم فیلم تموم شد همش میگفتی مامان خیلی باحال بود .خدارو شکر که بهت خوش گذشت. امیر گلم دیروز هم رفتم مدرسه ات کت...
26 شهريور 1393

خدایا شکرت داره بارون میاد

خدا جونم مرسی مرسی داره بارون میاد بعد این همه روز که آسمون شهرمون سنگین بود بعد از نیم ساعت یک ساعت که اون بالا تو ابرا معلوم نبود چه خبر بود همش به همدیگه میخوردن صدا میدادن از اون صداهای وحشتناک که قلب  آدم یهو میریزه با ابرای سنگین و سیاه هی اومدن جلو هی اومدن جلو تا یه دفعه دونه های درشت بارون شروع کرد به باریدن خدای مهربونم سپاس سپاس سپاس  الان که دارم مینویسم پسرم کنارم نشسته داره والیبال میبینه دخترم هم داره با اسباب بازیاش بازی میکنه چند دقیقه قبل تر که آسمون صدا میداد و رعد و برق و این چیزا زنگ زده بودم به مامانم بگم که چرا نیومد خونمون و اینکه من کمی میترسم از این وضعیت و اینکه برقها بره چیکار کنم یهو متوجه شدم دو ت...
15 شهريور 1393

قشنگترین بهانه زندگیم تولدت مبارک

عزیزترینم پایان هفت سالگی و ورودت به هشت سالگی مبارکت باشه  بهترین بهانه زندگیم تولدت هزاران هزار بار مبارک پسرم  امشب برای گل پسرم یه تولد خودمونی گرفتیم پسرکم کلی ذوق کرد کیک هم بابا محمد زمین فوتبال سفارش داده بود که پسرک فوتبالی من کلی از دیدنش خوشحال شد و قرار شد یه مهمونی هم روز جمعه بگیریم که عمو ها و عمه پسرم رو دعوت کنیم کلی از خوشگل مامان عکس گرفتم ولی از خستگی دارم میمیرم کلی هم خاطره ننوشته دارم باید یه بار سر فرصت بیام همه چیو تعریف کنم راستی آتلیه امسالتونم گذاشتم تولد رها ببرمتون با اختلاف یک ماه چیکار کنم آخه تولدتون نزدیک به همه منم یه مامان تنبلم که نمیتونم شمارو به فاصله یک ماه ببرم آتلیه  خدایا مثل...
6 شهريور 1393
1